سایت شاه نعمت اله آزییا

سایت شاه نعمت اله آزییا

۳ مطلب با موضوع «شعر شاه نعمت» ثبت شده است

شاه نعمت شعر 005

رند مستی جو دمی با او برآ

از در میخانهٔ ما خوش درآ

مجلس ما را غنیمت می شمر

زانکه اینجا خوشتر از هر دو سرا

جام می بستان و مستانه بنوش

قول ما می گو سرودی می سرا

خوش خراباتی و خم می سبیل

ما چنین مست و تو مخموری چرا

آب چشم ما روان بر روی ما است

باز می گویند با هم ماجرا

ماه من امشب برآمد خوش خوشی

تو بیا تا روز امشب خوش برآ

نعمت دنیی و عقبی آن تو

نعمت الله از همه عالم مرا

موافقین ۰ مخالفین ۰

شاه نعمت شعر 002

نعمت الله است دائم با خدا

نعمت از الله کی باشد جدا

در دل و دیده ندیدم جز یکی

گر چه گردیدم بسی در دو سرا

میل ساحل کی کند بحری چو شد

غرقه در دریای بی پایان ما

ما نوا از بینوائی یافتیم

گر نوا جوئی بجو از بینوا

از خدا بیگانه ای دیدیم نه

هر که باشد هست با او آشنا

سروری خواهی برآ بر دار عشق

کز سر دار فنا یابی بقا

سید سرمست اگر جوئی حریف

خیز مستانه به میخانه درآ

موافقین ۰ مخالفین ۰

شاه نعمت شعر 001

هر چه گفتم عیان شود به خدا

پیر ما هم جوان شَود به خدا

در میخانه را گشاد یقین

ساقی عاشقان شود به خدا

هر چه گفتم همه چنان گردید

هر چه گویم همان شود به خدا

از سر ذوق این سخن گفتم

بشنو از من که آن شود به خدا

آینه پیش چشم می آرم

نور آن رو عیان شود به خدا

باز علم بدیع می خوانم

این معانی بیان شود به خدا

گوش کن گفتهٔ خوش سید

این چنین آن چنان شود به خدا

موافقین ۰ مخالفین ۰